چشم پاک دختری از جملهای تر مانده است""" چشمهای پاکش اما خیره بر در مانده است
روی دیوار اتاق کوچک تنهاییاش """ عکس بابایش کنار شعر مادر مانده است . . .
یاد و خاطره شهیدان گرامی باد
برچسبها:
همسفر مهتاب، سلام!
انگار همين ديروز ديرباز بود كه عشق روي كيسههاي شني مبعوث شد و ناگهان يك نارنجك را روي فاصله هاي فانسقهي زمين بست و تو در آستانه سيزده سالگي سبز، روي هزار و سيصد و چند هشتي سيم خاردار بلوغ يافتي و بزرگ شدي!
ديروز پوزهي شغالان را به خاك ماليدي اما امروز نيز چنان گرگها به دريدن گلوي چكامهخوان چكاوكهاي شرقي مشغولند
كه دب اكبر هم جذام گرفته است.
آه، اي آيينهي آفتاب گمشده!
چگونه پريروز پوتينهاي پاشنه بلند در باطلاقهاي زخمي جنوب گم شد و ما سالهاست كه از پس كدههاي تنگي نمور، در انتظار آفتاب، پرنده، گياه و رويشي دوبارهايم؟!
اكنون تو نيستي تا بهانهاي بزرگ براي بودنمان باشي. حالا فقط تنها دلخوشيمان اين است كه بر بارهي انتظار، مردي به رنگ ماه همچنان ايستاده است و بهار را قسمت ميكند
برچسبها:
باسلام
من وبلاگ جدیدی را اندازی کردم با موضوع امام زمان هر کس دوست دارد میتواند از وبلاگم بازدید کند
برچسبها:
همسفر لحظه دیدار مرا یادت هست
جبهه جنگ غم خاطره ها یادت هست؟
گفته بودی که همیشه همه جا یاد منی
حیف رفتی و دلم گشته جا یادت هست؟
ذکر روی لب تو فاطمه الزهرا بود
بعد تو ذکر پریشان مرا یادت هست؟
خون تو لاله ی سرخی شده در دشت جنون
اشک چشمان مرا وقت دعا یادت هست؟
بد ترین خاطره زندگیم رفتن توست
روز ویرانی و آغاز بلا یادت هست؟
باز رفتی وشدم دربه در خاطره ها
روز و شب یاد تو هستم ،تو به ما یادت هست؟
برچسبها:
برچسبها:
بسم رب الشهدا و الصديقين
دلم را به آسمان ها مي سپارم تا نوشته هايش را به تو نشان دهد تا شايد دفتر قلبم را ورق بزني و گوشه اي از آن را بخواني پس برايت مي نويسم ، از دل غريب خود برايت مي نويسم ، آري خيلي دلم مي خواست با تو بودم در ميان ابرها ، پيش خدا بودم نمي داني كه چقدر برايت دلتنگم، اشك هايم سرازير است اي شهيدم، مي خواهم با تو صحبت كنم اما با چه زباني ؟!...
با اين زبانم كه پر از گناه است؟نه نمي توانم! چگونه مي شود مهمان آسمان باشم و با زبان زميني خود صحبت كنم نمي دانم ، چه كنم ؟ پس با زبان كودكي ام برايت مي نويسم چرا كه به آسمان نزديك تر است وقتي كوچكتر بودم، مادرم هميشه از تو مي گفت ، از خوبي هايت، از نماز شب هايت، از وفاداري هايت و بالاخره از گذشت و ايثارت ... من از تو فقط همين ها را به يادگار دارم هر صبح تصوير تو را مي نگرم تا شايد تو هم به من نظري كني مادرم مي گفت تو هر پنجشنبه وقتي كه به مدرسه ي طلبه قم مي رفتي به خانه ما هم سري مي زدي . نمي دانم، آيا الان هم مي آيي؟ حتما ، تو مي آيي . باور كن ، هر پنجشنبه عطر وجودت را حس مي كنم اما چرا نمي بينمت ؟ چرا صورت پر نورت را برايم نما يان نمي كني ؟ مي دانم ، اين تقصير چشم هاي من است. آن قدر گناه كرده ام كه اين گناهان چون پرده اي روي چشم ها يم شده اند و من تو را نمي بينم اي كاش دستم را مي گرفتي تا اين قدر احساس تنهايي نمي كردم . اي شهيدم ، تو اتينك در آسمان ها ماه مجلس شده اي عين ستاره ها چه زيبا مي درخشي خوش به حال آن شبي كه تو به آن نور مي دهي تو به آن آرامش مي دهي اي كاش من هم شب ها به جاي خفتن در زمين در آسمان ها بودم.
برچسبها:
آری ! شلمچه کتاب است ، خواندنی ترین کتاب حماسه .
شلمچه آسمان است.............
سرشار از ستاره های سرخ شلمچه بهار است لبریز از گلهای محمدی ،شلمچه دریاست
مواج از موجهای عاشقی...
برچسبها:
در بیست و دو بهمن صد غنچه شکوفا شد
یک مرد زنسل نور در آینه پیدا شد
خورشید طلوعی کرد با بهمن خونین اش
رودی به هم پیوست ، پیوسته و دریا شد
تا فصل دگر آمد تاریکی و ظلمت رفت
خاک وطن از خورشید مهتابی و زیبا شد
فریاد و سکوت و غم ، با خون دل ملت
با این همه تاریکی ، نوریست هویدا شد
عید است مبارک باد این جشن بهارانی
که از خون شهیدانش صد لاله شکوفا شد
برچسبها:
خوشا آنان که با عزت ز گیتی بساط خویش برچیدند و رفتند
ز کالاهای این آشفته بازار محبت را پسندیدند و رفتند
خوشا آنان که در میزان وجدان حساب خویش سنجیدند و رفتند
نگردیدند هرگز گرد باطل حقیقت را پسندیدند و رفتند
خوشا آنان که بر این عرصه خاک چو خورشیدی درخشیدند و رفتند
خوشا آنان که از پیمانه دوست شراب عشق نوشیدند و رفتند
خوشا آنان که با اخلاص و ایمان حریم دوست بوسیدند و رفتند
خوشا آنان که در راه عدالت به خون خویش غلتیدند و رفتند
خوشا آنان که بذر آدمیت در این ویرانه پاشیدند و رفتند
چو نخل بارور در تنگستان ثمر دادند و بخشیدند و رفتند
خوشا آنان که پا در وادی عشق نهادند و نلغزیدند و رفتند
خوشا آنان که بار دوستی را کشیدند و نرنجیدند و رفتند
رسا در راه خدمت باش کوشا خوشا آنان که کوشیدند و رفتند
زنده یاد دکتر قاسم رسا
برچسبها: